احتمالا همه ما شنیدیم که می گن اتفاق خبر نمی کنه ولی خب با زیر و بالا کردن بعضی از مسائلِ پیرامونم متوجه شدم که اتفاق اونقدرها هم مهمون نه نیست که بی خبر وارد زندگی هرکس بشه . از یه مثال مجرّب که برای خودم اتفاق افتاده می گم :
ماجرا از وقتی شروع شد که پسر ، توانایی راه رفتن رو پیدا کرد و به درجه ی بالایی از شیطنت رسید بطوریکه در هر لحظه دنبال سرگرمی جدیدی بود و هست . با بالارفتن سن و عقل شیطنت های حرفه ای و البته خطرناک تری هم شکل گرفت . تلویزیون روی دیوار خونه نصب بود و تقریبا هرروز شاهد پرتاب هرچیزی که به دستش میومد به سمت تلویزیون بودیم البته یک سری چیزها از پرتاب گذشته بود و می رفت کنار تلویزیون و مدام ضربه می زد به صفحه ؛ همسر پیشنهاد داد گفت محمّد اگه می شه تلویزیون رو ببر بالاتر که حسین یه وقت خرابش می کنه و من هم هی پشت گوش انداختم . تا این که قسمت شد و برای اربعین عازم کربلا شدم و وقتی برگشتم شاهد خورد شدنِ صفحه تلویزیون توسط آقا با همکاری ملاقه بودم . خب برای مدّتی با تلویزیون 14 اینچ مادر سر کردیم و خدا قسمت کرد و دوباره تلویزیون خریدیم اما این بار فاصله تلویزیون با سقف کمتر از 20،10 سانت هست . پدرِ گردنمون در میاد ولی حداقل خوشحالیم که تلویزیون دیگه آسیبی نمی بینه :|
به هر ترتیب در اغلب موارد ، اتفاق با پیغام هایی ، ما رو از حضورِ خودش در آینده خبردار می کنه ولی این ما هستیم که مقصریم و هشدارش رو جدّی نمی گیریم .
وقتی رانندگی می کنی و چند بار چُرت می زنی اما بعد دوباره بیدار می شی ؛ وقتی لنت ترمز ماشین خراب شده و سر و صدا می ده ، وقتی با یه بارون کوچیک کل کوچه رو آب می گیره ، وقتی موبایلت بک کاور و گلس نداره و چندبار آروم میفته این تو هستی که تصمیم گیرنده هستی . اگه ماشین رو نزنی کنار و یکم چرت نزنی هم خودت رو بدبخت می کنی هم خونوادت رو ، وقتی لنت ترمز رو نو نمی کنی و یه جا از پشت زدی به یه ماشین حق نداری شاکی باشی ، وقتی بارون یکم شدید شد و کل خونه رو آب برداشت نباید کفر خدا بگی و وقتی موبایلت از بالا افتاد و خورد و خاک شیر شد حق نداری که گلایه داشته باشی چون مقصر خودت هستی ؛ حرف های درِگوشیِ اتفاق رو که قبل از وقوعش به یک نحوی به گوشت رسید رو جدّی نگرفتی و فراموش کردی اتفاق با هیچکس شوخی نداره !!
درباره این سایت