از پارسال ، مدیریت انبار تصمیم گرفت سالی دو تا از بچه های انبار رو با هزینه خودشون بفرستن سفر کربلا برای پیاده رویِ اربعین ! بلطف خدا هم پارسال و هم امسال من جزو لیست بودم و طلبیده شدم . بخاطر مسائل کاری و مشخص نبودن تکلیفم دیر اقدام کردم و پنج شیش روز مونده بود به روز اربعین ما عازم شدیم .
پدر هم که رفته بود کربلا زنگ زده بود و گفته بود که به محمّد بگو نیا خیلی شلوغه و لب مرز اصلا ماشین گیر نمیاد یا اگرم گیر بیاد زیر 500 ت راضی نمی شن ، یه کلیپ هایی هم منتشر شده بود که عزیزانی بخاطر مسئله مالی برگشته بودن ! امّا من تصمیمم رو گرفته بودم و دوست داشتم برم ، یک میلیون پول نقد بهم دادن و گفتن برو اگه اضاف اومد ، بقیش رو بیار من هم می ترسیدم که مبادا کم هم بیاد ، تو راه که بودیم از دستگاه کارتخوان باز پول نقد گرفتم تا با خیال راحت تری برم .
به شلمچه رسیدیم ، از پایانه رد شدیم و وارد خاک عراق شدیم ، از بس ترس داشتیم یهو همون اول کار یه پسر جوون عراقی گفت با 120 ت می برمتون نجف ، ما هم خوشحال شدیم ولی گفتیم خب بذار یه چونه ای هم بزنیم که به 100 ت راضی شد ، خلاصه ما هم خوشحال و مسرور پشت سر راننده رفتیم تا برسیم به ماشینش .
ماشینش خیلی دور بود و توی راه باز پیشنهادات بهتری بهمون شد حتی تا 50 ت هم ماشین پیدا شد ولی ما چون به اون بنده خدا قول داده بودیم دیگه گفتیم با همون بریم .
از رسیدن به نجف و پیاده روی تا کربلا که بگذریم ، وقتی به جایی که ماشین های عراقی زوار رو به مرزها می بردن رسیدیم که خودشون بهش می گن گاراژ ، زمزمه های 250 ت شنیده می شد که یهو یه پسر آبادانی که کنار یه تریلی بود و بهمون گفت شلمچه می رید ؟ گفتیم آره گفت بپرید بالا که صلواتی هست ، دو دل بودیم که بریم یا نریم که در نهایت تصمیم به سوار شدن گرفتیم . تریلی هم برای بچه های حشدالشعبی عراق بود که ما رو به شلمچه رسوند !
حدود 100 ت هم هزینه بنزین ماشین شد که سر جمع اربعین امسال ، با 200 ت سر و تهش به هم اومد .
امروز به صاب کارم می گم بقیه پول رو آوردم و 200 ت خرجم شده ، اولش که باور نمی کرد تا این که براش توضیح دادم . خلاصه به لطف امام حسینِ عزیز ، اربعین امسال اربعین کم خرجی بود . اگر چه از جیب شخصی هم نمی رفت ولی تو قانونِ زندگی من به شخصه ، جیب من و صاب کار معنا نداره !!
درباره این سایت