دوشنبه هفته پیش ، پسر رو بردیم آزمایش خون تا تیروئید و آهن بدنش چک بشه ؛ بخاطر این که رگ دستش خیلی باریک بود مسئول خونگیری سوزنِ آمپول رو که برد داخل همینجور می چرخوند تا رگِ دست پیدا بشه ! نمی دونم شاید این کارش یکی دو دقیقه طول کشید ولی برای من و مادرش خیلی سخت بود چون حسین هم با حالت عجیبی گریه می کرد .
کار که تموم شد و از درِ آزمایشگاه که بیرون رفتیم ، گفتیم چون کلی گریه کرده و انرژی ازش رفته از سوپرمارکت بغل براش آبمیوه ای بگیریم مغازه دار فردی جوون و شاید 30 یا 30 و خورده ای ساله بود . امروز که در کمتر از یک هفته رفتم جواب آزمایش رو بگیرم یهو دیدم کرکره مغازه پایین هست و روش پارچه سیاه و اعلامیه مرگ همون جوون عزیز بود :( خیلی دلم شکست و فاتحه ای هم براش خوندم
بنده خدا تو سانحه تصادف جونش رو از دست داده ؛ اما من موندم و سوالی که این دنیا چقدر ارزش داره بخوام انقدر براش حرص و جوش بخورم ؟ آیا اصلا آمادگی این رو دارم که اگه همین اتفاق برای من افتاد با خیال راحت از این دنیا رفته باشم ؟ آیا نام نیکی از من بجا می مونه تو این دنیا ؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

در وهم خود بیدار هیئت شطرنج بهارستان حدیث نفس آروین درب جنوب آریــــــــــــوداد Laura اسلام نیوز وبلاگ فصل پنجم