پریشب رفتم آرایشگاه پیش
محمود ، 3 تا از جوانان غیورِ همسایه هم توی مغازه بودن و با هم می گفتن و می خندیدن ، دورادور هم رو می شناختیم ولی من صحبت نمی کردم و فقط روی صندلی نشسته بودم و محمود هم مشغول اصلاح موهام بود . بیشتر حکم شنونده داشتیم و حرف اون سه عزیز رو می شنیدیم و گهگاهی هم می خندیدیم . حقیقتش با شنیدن بعضی حرف ها زمینه قضاوتی برام به وجود اومد و لحظه ای احساس منفی نسبت بهشون پیدا کردم تا این که هر 3 اون عزیزان گفتن بریم تو شهر دوری بزنیم که وسطای اصلاح رفتن . محمود هم که سرش خلوت بود و با هم مختصر دوستی داریم آروم آروم کار می کرد و کلی با هم گپ زدیم . امّا بعد از رفتن این عزیزان یه تودهنیِ غیرمستقیم از محمود خوردم که بعد از دو روز هم از یادم نرفته و وادارم کرد مطلبی در موردش بنویسم .
گفت واقعا نمی شه از روی ظاهر آدما قضاوت کرد من خودم برای تشییع جنازه شهید سلیمانی قرار بود با یکی از اقوام برم کرمان که زنگ زد و گفت نمی تونه بیاد هر کاری هم کردم که با اتوبوس برم نه از جهرم جور شد و نه از شیراز ؛ امّا سجّاد ( شخص مورد قضاوت قرار گرفته ) خودش هماهنگ کرده و سه چهارتا از دوستاش هم با ماشین خودش برده کرمان و توی مراسم شرکت کردن می گفت توی قضیه خفگی کرمان هم بودن و اتفاقا چقدر هم کمک کردن . یاد خودم افتادم که مختصر تلاشی هم کردم امّا موفق به رفتن کرمان نشدم .
به قول آقای رائفی پور که می گفت بعضی از اتفاقات عادّی رقم نمی خورن مثل قضیه اربعین که انگار یه مغناطیس کل مردم دنیا رو به سمت کربلا می کشونه که این مغناطیس هم قطعا به خاطر وجود امام زمان توی اون جمع بوده ، قضیه تشییع میلیونی سردار سلیمانی هم قطعا یه مغناطیس داشته که این همه دل رو به سمت خودش حرکت داد به شهرهای مختلف و درنهایت هم کرمان ؛ پس حضور در مراسم تشییع سردار سلیمانی و پا گذاشتنِ در جایی که قطعا امام زمان پاشو گذاشته سعادت می خواسته و نصیب ما نشده .
خب این تودهنیِ غیرمستقیم اوس محمود حداقل تا مدّتی برام تلنگر شده که امیدوارم زود از یادم نره .
باید به قدرتی برسم که هیچ کس رو قضاوت نکنم و خودم رو از هیچ کس بالاتر ندونم .
بحث سر قضاوت شد ، یک حلالیتی بطلبم از تمام دوستان وبلاگ نویسی که خواسته یا ناخواسته اونها رو قضاوت کردم ، لطفا حلال کنید و هر بدی که از حقیر دیدید رو بذارید پای نادانیم .
بیاییم و دو فرد در تاریخ رو همیشه به یاد داشته باشیم تا هیچ وقت از خود بی خود و یا ناامید نشیم ؛ از خود بی خود نشیم چون کسی بوده مثل زبیر که چیزی نبوده از اهل بیت باشه امّا الان جاش تو جهنم هست و ناامید نشیم چون کسی بوده مثل حُر که راه رو بر امام زمانش بست اما همه ی ما بارها توی زیارت عاشورا بعنوان اصحاب امام حسین بهش سلام می دیم .
درباره این سایت