این چند روز حسابی درگیر کار کَنده کاری و لوله کشی برای تنها اتاق خونه بودیم ، بهرحال هوا داره روز به روز سرد و سردتر می شه و نیاز به بخاری توی اتاق هم به شدت احساس می شد جایی که برای هواکش بود رو شروع کردیم به کندن تا رسیدیم به سقف ، با یه تیزبر که می تونم بگم حداقل 10 کیلو بود و با هیکل ورزشکاری :| داشتم از زیر به سقف ضربه می زدم تا برسم به پشت بوم دیدم کار خیلی سختی هست و رفتم بالای پشت بوم که از اونجا ضربه بزنم . سنگینی تیزبُر و وجود جاذبه زمین باعث شد که ضربات پر قدرت تری رو به محل مورد نظر بزنم و کلی از وجود جاذبه کیف کردم اما باز رفتم پایین تا ضرباتی رو از پایین بزنم و بر خلاف چند دقیقه پیش داشتم با جاذبه صحبت می کردم که چرا تو برعکس نیستی که من راحت از پایین ضربه بزنم به سقف ؟
بعد به خودم خندیدم که چرا اینطور توقعی دارم ؟
یا فکر کن می خوای سوار اتوبوسی بشی و بری به یه شهر دیگه ، اگه دیر رسیده باشی بطوریکه رفتن اتوبوس رو ببینی انگار داری آتیش می گیری و با کلی غر و شاید فحشی که نثار راننده می کنی می گی که چرا یکم بیشتر نموند ؟ امّا فقط کافیه که جزو سرنشینانی بودی که دقایقی رو توی اتوبوس نشسته و منتظر حرکت بودن ،، مدام خودت و اطرافیانت به راننده می گفتید که چرا حرکت نمی کنه ؟
از این مثال ها تا دلت بخواد هست ولی قطعا منظورم رو متوجه شدی
گاهی وقت ها خود آدم با یادآوری یه سری اتفاقا و گذاشتنشون کنار هم می تونه پاسخ کوبنده ای رو به خودش بده که یادآوری این دو اتفاق هم برای خودم به شخصه مُهر تاییدی بود بر عجیب و غریب و بی منطق بودنم در خیلی از موقعیت ها !

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دنیای رایانه بازسازي منزل Jonnie فروش سرویس خواب پلی یورتانی خريد و فروش باغ ويلا در غرب استان تهران صندوق پول ایرانیان کسب و کار آنلاین سین راه ارتباط با فرزانه