دیروز صبح حاجی با ماشین اومد در انبار ، جلو انبار که یه درخت هست و سایه خوبی هم داره و زیر اون درخت ، یه ماشین پارک شده بود که حاجی ماشینش رو اونورتر پارک کرد و زیر سایه نبود !
خلاصه وقت نماز شد و تصمیم گرفتیم با آقا محمد و حاجی بریم مسجد ؛ حاجی از در انبار که اومد بیرون دید زیر درخت خالی شده و فرصت رو غنیمت شمرد برای این که ماشینش رو ببره زیر سایه برگشت داخل و سوئیچ ماشین رو آورد که ماشین رو ببره زیر سایه ی درخت .
من و آقا محمد چون داشت اذون می گفت دیگه منتظر حاجی نشدیم و رفتیم مسجد و حاجی هم بعد به ما ملحق شد نماز رو خوندیم و بعد که برگشتیم به انبار حاجی متوجه شد که انگار یه ماشین به گلگیرش ضربه زده و گلگیرش یکم رفته بود داخل و رنگ اون ماشین که سفید هم بود کامل روی اون مشخص بود . بحث می کردیم که ممکنه چه کسی این کار رو کرده باشه که دیگه حاجی هم گفت بهرحال مهم نیست و بعدا درستش می کنم .
بگذریم از این که بعد یه مرد میانسال اومد و اطلاع داد که خواسته از ساختمون روبرو بیاد بیرون و به ماشین برخورد کرده یکم به عمق این موضوع توجه کردم ماشین جای خودش پارک بود بعد فقط به خاطر رفتن به زیر سایه در حد چند متر جابجا شد و فقط چند دقیقه بعد ، دچار سانحه شد واقعا بعضی موقعا قراره که یه اتفاق بیفته و کاریش هم نمی شه کرد البته کی می دونه شاید اگر ماشین جای قبلی بود یه اتفاق بزرگتری قرار بود براش بیفته !!
ولی واقعا گاهی اوقات با تقدیر و سرنوشت نمی شه جنگید !!

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاغذ مچاله های فراری سخنانان ناب اهل بیت زندگی خارق العاده sisita دانلود موزيک هاي جديد شرکت پرديس راه تاک Yvette سفارش پاورپوینت، تایپ،ورد و فتوشاپ سايت سرگرمي صالحي Shane